جدول جو
جدول جو

معنی بند باز - جستجوی لغت در جدول جو

بند باز
آنکه روی ریسمان راه رود و عملیات شگفت انگیز کند شخصی که عملیات آکروباسی روی بند انجام دهد ریسمان باز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عمل و شغل بند باز ریسمان بازی آکروباسی نوعی نمایش ورزشی که در آن شخصی بر روی بند عملیات بدنی انجام دهد و هنر نمایی کند. بند باز برای حفظ تعادل خود در روی بند معمولا چوبی در دست میگیرد. در بند بازی شخص دومی بنام یالانچی وجود دارد که در صحنه زمین زیربند اداهای مضحک درآورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلند باز
تصویر بلند باز
با گرو عالی قمار بازی میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندباز
تصویر بندباز
آکروبات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بندباز
تصویر بندباز
آنکه بر روی ریسمان راه رود و عملیات شگفت انگیزی انجام دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندباز
تصویر بندباز
کسی که روی ریسمان راه می رود و هنرنمایی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندباز
تصویر بندباز
((بَ))
کسی که روی طناب بازی می کند و نمایش می دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بندبازی
تصویر بندبازی
آکروباسی
فرهنگ واژه فارسی سره
رشته ای که جنین را در پستانداران بجفت متصل میکند و رابط بین مادر و جنین است. بند ناف در ساختمان تخمک نیز موجود است و رابط بین کیسه جنینی و تخمدان میباشد. در گیاهان محل التصاق بند ناف را بکیسه جنینی جفت و محل چسبیدن آنرا بکیسه جنینی ناف گویند رشته ناف طناب نافی حبل السره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بند گاه
تصویر بند گاه
محل اتصال دواستخوان در بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بود باش
تصویر بود باش
منزل، خدمت، خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زند باف
تصویر زند باف
سرودگوی، خوش الحان، بلبل، زند خوان زردشتی
فرهنگ لغت هوشیار
باد تند و سخت که با رعد و برق شدید همراه است و هوا را تیره سازد طوفان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سند ساز
تصویر سند ساز
جعل کننده سند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندی بان
تصویر بندی بان
زندانبان، نگهبان بندیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بند ناف
تصویر بند ناف
رشته ای که جنین را در شکم مادر به جفت متصل می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندبازی
تصویر بندبازی
ریسمان بازی، آکروباسی، نوعی نمایش ورزشی که در آن شخص بر روی بند هنرنمایی کند
فرهنگ فارسی معین
((بَ دِ))
رشته ای که جنین را در پستانداران به جفت متصل می کند و رابط بین مادر و جنین است
فرهنگ فارسی معین
((هَ))
نوعی بازی گروهی شبیه به فوتبال که توپ آن کوچک تر از توپ فوتبال است و با دست بازی می شود
فرهنگ فارسی معین
هنرنمایی و کارهای شگفت انگیز بر روی ریسمانی که در بلندی کشیده می شود، راه رفتن روی ریسمان
فرهنگ فارسی عمید
بسباسه آنکه بازی کردن با بررا دوست دارد، شعبده بازی که برو بوزینه را با هم می رقصاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعد از
تصویر بعد از
پس از
فرهنگ واژه فارسی سره